خلاصه داستان: بعد از اینکه جشن روز استقلال فنلاند با حمله تروریستی به کاخ ریاست جمهوری قطع شد و میهمانان برجسته گروگان گرفته می شوند ، یک افسر سرویس امنیتی سعی می کند کشف کند که چه کسی در تلاش است تا اروپا را بی ثبات کند.
خلاصه داستان: هنگامی که \ "Smiley \" - Christoper Cox - شرکت مواد مخدر Vala را در سایه طولانی پدربزرگ فقید خود ادوارد کاکس ، یک هوشیار ماسک دار ، رندل ، به دست می گیرد ، از قتل خانواده خود انتقام می گیرد.
خلاصه داستان: نفتی جان در یک تصادف فلج شده است. همسرش که برای بازگشت او دعا می کرد ، احساس گناه می کند. حتی بیشتر ، وقتی جان او را ترغیب می کند که با دیگری رابطه جنسی برقرار کند.
خلاصه داستان: مارکوس وقتی همسرش در تصادف قطار می میرد ، به دختر نوجوان خود ، ماتیلد می رود. به نظر می رسد که همه یک حادثه غم انگیز تا زمانی که یک ریاضیات ، که او نیز مسافر همکار در قطار بود ، و دو همکارش ظاهر می شوند.
خلاصه داستان: الینا ، یک رپر 17 ساله مشتاق ، مجبور است کشور خود را از فنلاند ترک کند و هنگامی که مادرش یک دوست پسر فرانسوی پیدا می کند ، به جنوب فرانسه نقل مکان کند. او بلافاصله به پله جدید خود Sofia ، 18 ساله ، یک کاریزماتیک کشیده می شود ...
خلاصه داستان: یک شهر ساحلی کوچک فنلاندی در حال آماده شدن برای جشن گرفتن شب نیمه تابستان است. دشمن ناشناس از راه می رسد و تمام منطقه را به گروگان می گیرد.
خلاصه داستان: دو خواهر پس از سال ها جدایی دوباره به هم می رسند. زندگی آنها در هم تنیده می شود زیرا آنها رویای یک آینده روشن را به اشتراک می گذارند، اما متوجه می شوند که گذشته به راحتی قابل بازگرداندن نیست.