خلاصه داستان: خانواده ای از گربه سانان پاریسی با کمک یک گربه سانان خوش صحبت، تصمیم می گیرند ثروتی را از صاحب خود به ارث ببرند، پس از اینکه یک پیشخدمت حسود آنها را می رباید و آنها را در کشور رها می کند، سعی می کنند به خانه برگردند.
خلاصه داستان: آنتوان دوینل در حیاط بیرون آپارتمانش مشغول کار با گل های در حال مرگ است. او با کریستین که باردار است ازدواج کرده است. او با یک زن ژاپنی رابطه دارد و ازدواج او را به خطر می اندازد.
خلاصه داستان: مردی که از آمریکای طبقهی بالای جامعه رها شده است، در طول مسیر روی سکوهای نفتی کار میکند، در حالی که زندگیاش در مجموعهای از کافهها، متلها و دیگر نقاط دیدنی سپری نمیشود.
خلاصه داستان: در نزدیکی یک صومعه دورافتاده بودایی، مرد جوانی عاشق خواهرش می شود و او را باردار می کند. پس از این که راهب متوجه می شود، مرد جوان دستیار یک مجسمه ساز چیره دست می شود تا کار او را پیچیده تر کند...