خلاصه داستان: پدر ادنا از او میخواهد که با کنت ههها (Count He-Ha) ثروتمند ازدواج کند. چارلی، عشق واقعی ادنا، در هنگام شام خود را شبیه کنت می کند، اما کنت واقعی ظاهر می شود و چارلی بیرون رانده می شود. بعداً چارلی و ادنا توسط پدرش، کان، تعقیب می شوند...