خلاصه داستان: درست زمانی که تسا بزرگترین تصمیم زندگی خود را می گیرد، همه چیز تغییر می کند. افشاگری در مورد خانواده او، و سپس هاردین، همه چیزهایی را که قبلاً می دانستند زیر سوال می برد و ادعای آینده آنها را که به سختی به دست آورده بودند دشوارتر می کند.
خلاصه داستان: آرن، پسر یک نجیب زاده سوئدی، در یک صومعه تحصیل می کند و به عنوان یک شوالیه معبد به سرزمین مقدس فرستاده می شود تا برای عشقی ممنوعه توبه کند.
خلاصه داستان: شوالیه آرن برای آخرین ماموریت علیه صلاح الدین فرستاده می شود. او باید در این نبرد پیروز شود، قبل از اینکه بتواند به خانه خود به سوئد برود و در نهایت با سیسیلیا خود ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. اما صلح در خانه توسط دانمارکی ها تهدید می شود.
خلاصه داستان: آنا بردی قصد دارد در 29 فوریه، روز کبیسه، به دوبلین ایرلند سفر کند تا از دوست پسرش جرمی خواستگاری کند، زیرا طبق سنت ایرلندی، مردی که در یک روز کبیسه پیشنهاد ازدواج دریافت می کند باید آن را بپذیرد.
خلاصه داستان: دختری سرکش برای تابستان به یکی از شهرهای ساحلی جنوب فرستاده می شود تا نزد پدرش بماند. از طریق عشق متقابل خود به موسیقی، این دو نفر از هم جدا شده یاد می گیرند که دوباره به هم متصل شوند.
خلاصه داستان: یک شکارچی جایزه میفهمد که هدف بعدی او همسر سابقش است، خبرنگاری که بر روی پوشش قتل کار میکند. به زودی پس از اتحاد مجدد آنها، این دو نفر همیشه در تضاد خود را در یک ماجراجویی برای زندگی خود می بینند.
خلاصه داستان: یک زن در تعطیلات با مرد ایده آل خود ملاقات می کند که منجر به ازدواج سریع می شود. با این حال، در بازگشت به خانه، وقتی متوجه میشوند همسایههایشان میتوانند قاتلی باشند که برای کشتن این زوج قرارداد بستهاند، زندگی بتهایشان ناراحت میشود.