خلاصه داستان: زمانی که یک متخصص عتیقهفروشی تلاش میکند تا قفسهای را که مدتهاست گمشده را پیدا کند که به صاحبش عشق واقعی را به ارمغان میآورد، خود را در تضاد با کلانتر شهر میبیند، اما جذب او نیز میشود.
خلاصه داستان: برنامههای تابستانی تانیا لغو میشود، زمانی که مادرش برای استراحت لحظه آخری پرواز میکند و پرستار بچه سالخورده که به درب خانه او میرسد به طور غیرمنتظرهای از دنیا میرود.
خلاصه داستان: دو دوست قدیمی در یک مراسم خاکسپاری دوباره به هم می پیوندند و تصمیم می گیرند از مرد بیوه ای که چندین دهه قبل با آنها درگیر شده انتقام بگیرند.