خلاصه داستان: یک شی مرموز روی زمین سقوط می کند و گروهی از غریبه های غیرمرتبط بر اثر پالس انرژی که منتشر می کند می میرند، اما پس از آن دوباره بیدار می شوند تا متوجه شوند که آنها مسئول جلوگیری از آخرالزمان قریب الوقوع تلقی شده اند.
خلاصه داستان: اسنوپی بزرگترین ماموریت خود را آغاز می کند در حالی که او و تیمش به آسمان می روند تا به دنبال دشمن اصلی خود باشند، در حالی که بهترین دوست او چارلی براون تلاش حماسی خود را به خانه آغاز می کند تا عشق زندگی اش را به دست آورد.
خلاصه داستان: دختری عاشق پسر "کامل" می شود که اتفاقاً یک نقص بسیار کشنده دارد: او یک قاتل است که از کارتل های جنایی که او را استخدام می کنند فرار می کند.
خلاصه داستان: اتفاقی عجیب و غیرقابل توضیح در آسمان رخ می دهد. فقط دنیز و تام متوجه آن می شوند. اما آنها بیصدا هستند، و همیشه غریبتر میشوند - حتی در زیر زمین، «عادیتر» میشوند.
خلاصه داستان: جادن میلر، مکانیک برونکس، برای نجات خود و مادرش از بی خانمانی، از بوکس استفاده می کند. میلر با یک مربی افسانه ای، و یک نمایش واقعی که حول او ساخته شده است، به سراغ این عنوان می رود.
خلاصه داستان: مارک و ژز دو هم اتاقی بیست و چند ساله هستند که هیچ وجه اشتراکی ندارند - به جز این واقعیت که زندگی آنها چیزی غیر از عادی است. در حالی که این زوج تلاش می کنند تا با زندگی روزمره کنار بیایند، ضرب وشتم اتفاق می افتد.
خلاصه داستان: پنج کمدین وظایفی را بر عهده دارند که خلاقیت و شوخ طبعی آنها را به چالش می کشد. وظایف توسط الکس هورنای نظارت می شود، اما Taskmaster، Greg Davies، همیشه حرف آخر را می زند.