خلاصه داستان: دو دوست، یک کشیش و یک خاخام، عاشق همان زنی میشوند که در جوانی میشناختند، اما موقعیت مذهبی هر دو مرد، آنها را از رابطه عاشقانه محروم میکند.
خلاصه داستان: ژان یک مرد خانواده و کارگر کارخانه است که آرزو دارد ترانه سرا شود. او که امیدش را به دختر نوجوانش مروا بسته، او را به مسابقات آوازخوانی می برد که در آن دختر بی دست و پا و چاق تلاش می کند تا آهنگی را ببندد...
خلاصه داستان: دو دانش آموز که به موقع از هم جدا شده اند، می توانند با استفاده از رادیو آماتور با یکدیگر صحبت کنند، یکی در سال 1979 و دیگری در سال 2000.