خلاصه داستان: در سال تحصیلی جدید، برادرش رودریک او را بارها و بارها و بارها اذیت می کند. آیا گرگ موفق خواهد شد با او کنار بیاید؟ یا یک راز همه چیز را خراب می کند؟
خلاصه داستان: مدرسه تمام شد تعطیلات تابستانی در راه است. با این حال، گرگ ممکن است بهترین تعطیلات تابستانی را نداشته باشد. چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟
خلاصه داستان: کشیش جوانی که مسئولیت کلیسای Ambricourt را بر عهده دارد، سعی می کند وظایف خود را انجام دهد، حتی در حالی که با یک بیماری مرموز معده مبارزه می کند.