خلاصه داستان: هنگامی که خدمه کشتی هوایی کوین زازا برای شکار به راه می افتند، اژدها در منو هستند. اگر شکست بخورند، شکم خالی کمترین نگرانی آنها خواهد بود.
خلاصه داستان: یک زن جوان ناراضی از خانواده ای بدسرپرست با یک فرمانده ارتش ترسناک و سرد ازدواج می کند. اما این دو در مورد یکدیگر بیشتر یاد می گیرند، عشق ممکن است فرصتی داشته باشد.
خلاصه داستان: پنج دوست به راه افتادند و قایق تفریحی آنها در اثر طوفانی عجیب و ناگهانی واژگون شد. یک کشتی مرموز برای نجات آنها از راه می رسد و آنچه در ادامه اتفاق می افتد قابل توضیح نیست.
خلاصه داستان: مایک او دانل از اینکه زندگی اش چگونه رقم خورده ناسپاس است. زمانی که سعی کرد یک سرایدار را در نزدیکی یک پل نجات دهد و به دنبال او در یک گرداب زمانی پرید، فرصتی برای بازنویسی زندگی خود پیدا می کند.