خلاصه داستان: مرد ساده لوحی که به عنوان سرپرست شهردار یک شهر کوچک منصوب می شود به یک سیاستمدار فاسد تبدیل می شود که قادر به انجام هر کاری برای ماندن در قدرت است.
خلاصه داستان: دو دوست، یک کشیش و یک خاخام، عاشق همان زنی میشوند که در جوانی میشناختند، اما موقعیت مذهبی هر دو مرد، آنها را از رابطه عاشقانه محروم میکند.
خلاصه داستان: ژان یک مرد خانواده و کارگر کارخانه است که آرزو دارد ترانه سرا شود. او که امیدش را به دختر نوجوانش مروا بسته، او را به مسابقات آوازخوانی می برد که در آن دختر بی دست و پا و چاق تلاش می کند تا آهنگی را ببندد...
خلاصه داستان: در سال 2000، شهری کوچک میزبان مسابقات قهرمانی آرایشگری بریتانیا بود، جایی که یک برنده 2 بار سابق، پسرش، همسر فراری اش و معشوقه خانم فراری همسرش در آنجا زندگی می کنند (نه همه با شرایط صحبت کردن).