خلاصه داستان: یک خانواده نسبتاً غیراجتماعی، فرصتی برای زندگی در یک محله طبقه بالا پیدا می کند. از آنجایی که آنها توسط اسنوب های ساکن آنجا پذیرفته نمی شوند، آنها در انواع و اقسام مشکلات قرار می گیرند.
خلاصه داستان: یک مامور بازنشسته سیا هم توسط آژانسی که زمانی در آن کار میکرد و هم کابوسهای خودش را شکار میکند، زمانی که مردی ناشناس بعد از نزدیک به سه دهه ناگهان به ملاقات او میرود.
خلاصه داستان: آگاتا هارکنس طلسم شده به لطف کمک یک نوجوان آزادی را دوباره به دست می آورد. او که مجذوب درخواست او شده است، برای بازپس گیری قدرت های خود و کشف انگیزه های نوجوان، وارد محاکمه های جاده جادوگران می شود.
خلاصه داستان: مولی، روسپی سابق، با کمک ستوان اندروز توانسته زندگی خیابانی خود را ترک کند. او حقوق می خواند و زندگی عادی دارد. هنگامی که اندروز توسط یک باند وحشی کشته می شود، او به عنوان فرشته به خیابان ها باز می گردد تا قاتلان خود را پیدا کند.
خلاصه داستان: جاناتان نقش گوچا را با دیگر دانشجویان کالج بازی میکند و توانایی خود را بهعنوان قاتل یا علامتگذاری، با استفاده از تفنگ پینتبال در محوطه دانشگاه آزمایش میکند. او برای تعطیلات به پاریس پرواز می کند و با زنی که باکرگی خود را می گیرد، به برلین می رود، جایی که بازی/مهمات در آنجا قرار می گیرد...