خلاصه داستان: دونالد در حال گوش دادن به یک برنامه آشپزی رادیویی در حالی که دسته ای از وافل ها را مخلوط می کند. اما حواسش پرت شده و به جای بکینگ پودر از سیمان لاستیکی استفاده می کند.
خلاصه داستان: پوپای و اولیو در پارک در حال غذا دادن به سنجابها هستند که کنت ماروو (بلوتو)، شعبده باز (و جوکر عملی) ثروتمند و زیبا، سوار اسبش میشود و الیوی را میدزدد، در حالی که پوپای را با سیگاری در حال انفجار فریب میدهد و ...
خلاصه داستان: یک حروفنویس ترسو شانسی برای خبرنگار شدن ندارد - تا زمانی که تصمیم میگیرد معمای قتلی را حل کند و در نهایت یک شب پر از ترس را در خانهای خالی از سکنه سپری میکند.