خلاصه داستان: این بازگویی افسانه کلاسیک هانس کریستین اندرسن باعث میشود که قهرمان یک رقمی از چنگال وزغها، خالها و سوسکهای مختلف فرار کند قبل از اینکه بتواند به خواستگاری خود با معشوق رویاییاش، شاهزاده کورنلیوس ادامه دهد.
خلاصه داستان: زن و شوهری در راه رفتن به قایق تفریحی خود، یک مسافربر را سوار می کنند. شوهر از مرد جوان دعوت می کند تا برای کشتی روزشان بیاید. با پیشرفت سفر، تضاد بین دو مرد بیشتر می شود. یک رویارویی خشونت آمیز اجتناب ناپذیر است ...
خلاصه داستان: وزمیر که از فقر فرار می کند تا تبدیل به یک جادوگر شود، هیولاها را برای سکه و شکوه می کشد، اما وقتی تهدید جدیدی برمی خیزد، باید با شیاطین گذشته خود روبرو شود.