خلاصه داستان: یک واحد نظامی ویژه با یک ابرکامپیوتر قدرتمند و خارج از کنترل و صدها دانشمند که پس از یک تصادف آزمایشگاهی به موجودات گوشتخوار جهش یافته اند مبارزه می کند.
خلاصه داستان: آلیس پس از تسخیر منطقه توسط زامبی ها در بیمارستان راکون سیتی از خواب بیدار می شود و اکنون باید قبل از انداختن بمب هسته ای از شهر خارج شود.
خلاصه داستان: بازماندگان فاجعه شهر راکون در سراسر صحرای نوادا سفر می کنند و امیدوارند که به آلاسکا برسند. آلیس به کاروان و مبارزه آنها با شرکت شیطانی آمبرلا می پیوندد.
خلاصه داستان: در حالی که هنوز برای نابود کردن شرکت شیطانی آمبرلا آماده است، آلیس به گروهی از بازماندگان می پیوندد که در زندانی محاصره شده توسط افراد آلوده زندگی می کنند و آنها نیز می خواهند به پناهگاه امن مرموز اما ظاهراً سالمی که فقط به عنوان شناخته می شود نقل مکان کنند.
خلاصه داستان: آلیس به جایی که کابوس شروع شد برمی گردد: کندو در شهر راکون، جایی که شرکت آمبرلا در حال جمع آوری نیروهای خود برای حمله نهایی علیه تنها بازماندگان آخرالزمان است.
خلاصه داستان: هیل با ظاهر متفاوت و رفتار عجیبش جلب توجه می کرد. او با مادرش، مادربزرگ افسرده و عمه اش عذرا در خانه ای تاریخی و ترسناک در نوشهیر زندگی می کند. پدر هیل پیش از این ناپدید شده بود...
خلاصه داستان: کمال و خانواده پس از برخورد با مافیای بچهبازی و مخفی کردن بیماری دختر رویا، به عمارت عمو نقل مکان میکنند. آلزایمر مادر لال باعث بروز حوادث ماوراء الطبیعه می شود. مرال نفوذ می کند، مراسمی را در ماه سیاه 2018 برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: یک دختر در خانه خانواده اش توسط یک روح شیطانی تسخیر شده است. چندین اتفاق بد در اطراف خانه او و اعضای خانواده اش رخ می دهد. یک شخصیت قدیمی برمیخیزد و سعی میکند خانواده را از سرنوشت محکوم به فنا نجات دهد.