خلاصه داستان: دان خود را تسلیم می کند و با واردهان از زندان فرار می کند و به دنبال آن تیمی را برای سرقت بشقاب های چاپ ارز از بانکی در برلین استخدام می کند.
خلاصه داستان: ویجی توسط یک افسر پلیس استخدام می شود تا خود را به عنوان دان شبیه خود، رهبر یک باند بین المللی قاچاقچی، نشان دهد. وقتی افسر کشته می شود و ویجی به حال خود رها می شود، همه چیز خراب می شود.